من زنده ام!

 

من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دوراندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل درد آشنا دیوانه است
میروم شاید فراموشت کنم
در فراموشی هم آغوشت کنم
می روم از رفتن من شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را

..

....

  دل به دست دیگران دادن قطعا دیوانگیست
من پشیمانم ولی خود کرده را تدبیر نیست؟؟!!

نظرات 1 + ارسال نظر
کشکول سه‌شنبه 15 فروردین‌ماه سال 1385 ساعت 11:34 ب.ظ http://kashkolans.blogsky.com

جالب بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد