خدا پدر آقای رفسنجانی را بیامرزد

مرد میان سال، با محاسنی که شاید تمام اسرار درونش را نمایان میکرد گفت:"خدا پدر آقای رفسنجانی را بیامرزد که این مترو را برای مردم راه انداخت.از تمام سختیهایش که بگذریم وسیله خوبیست". پیر مردی که خستگی روزگار بر چهره اش نقش زده بود در حالی که لبخند تلخی بر لب داشت مدارک پزشکیش را نشان داد و گفت:"عمر ما تو این تونلهای مترو گذشت، حالا درآمد و دعای خیرش واسه کس دیگه ای مونده.....".

.

.

آه پیرمرد که انگار می خواست دردهای چند ساله رو بازگو کند، در همهمه مردمی که نمیدانستند برای رهایی از کدام درد عجولانه میدویدند پیچید، تا ما همچنان شکرگزار صنم های ساختگی خود باشیم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد